دل نوشته

مهمتـــر از کیفیت مشـــروبی که آدم میخـــوره . . .

کیفیـــت اون جماعتیـــه که قراره باهاشون مــــــی بزنـــی!!!

بر نگرد
خاطراتت را سوزانده ام
دیگر اثری از تو در دلم نمیبینم
جوابت " نه" است!!
برو...
خوش باش با همان دلایلی که روزی به خاطرشان از کنارم رفتی
برنگرد
برایم تموم شدی...

اگرساده ای،اگرراست کویی،اگرباوفایی،اگرباغیرتی،اگریک رنگی
همیشه تنهایی
پس همیشه تنهابمان.

مشـتی هـیـچ وَقـت صـاف و ساده نَباش
یـکـَم ***خـاردار*** بـاشـی خـوششـون مـیـاد .......!!

اگر من بزرگ نمی شدم ، پدر بزرگ هنوز زنده بود
اگر من بزرگ نمی شدم ، کودک کودکی ام هنوز در حیاط بازی می کرد
اگر من بزرگ نمی شدم ، موهای مادرم سفید نمی شد
اگر من بزرگ نمی شدم ، مادر بزرگ در ایوان خانه باز می خندید
اگر من بزرگ نمی شدم ، برادرم به جای سرنوشت همبازی ام بود
اگر من بزرگ نمی شدم ، هنوز می توانستم عمیق ترین خواب دنیا را ببینم
اگر من بزرگ نمی شدم ، تنهایی معنایش همان تنها بودن در اتاقم بود
اگر من بزرگ نمی شدم ، غروب جمعه برایم دلگیر نبود
اگر من بزرگ نمی شدم ، هیچ وقت نمی دیدمت و دلم برایت تنگ نمی شد
ای کاش من همیشه کودک می ماندم ..

نآمــَـم را پـآک کــرבے ، یآבم را چــﮧ مـے کنــے ؟

یآבم را پآک کـنـے ، عشقــَـم را چـﮧ مـے کنـے ؟

اصـلا هـمـــﮧ را پـآک کــن هــَر آنـچـه از شבآرے

نگاه که نمیکنی
رسوایی ها سرم خراب میشوند
شاید فکر میکنی که میسازم
اما پناه بی پناهی هایم ،
زیر سنگسار این روزگار
مگر میشود بی پناه ماند ؟!!
هر سنگی که میخورم
رسوا تر میشوم
گاهی فکر میکنم که شیطانم و
دنیا هم به تک تک آدم هایش تقسیم شده ،
مرا محاصره کرده اند و فقط میزنند
کاش سنگی به گلویم میخورد
که این گونه شرمسار چشم هایم نباشم
چرا نگاه نمیکنی؟؟
پا هایم آنقدر در این خاک مانده و سست شده
که توان آمدن به سویت را ندارم
تو به سوی من بیا ...
خدایا کفر نیست
شاید تو اشتباه فکر میکنی
ساختن را با باختن اشتباه گرفته ای
من این روز هایم را فقط باخته ام
چرا به دادم نمیرسی ؟!...

میخــــــواهم عوض شوم!

چرا بایـــــد دلتنگ آغوشت باشم؟

میخـــــــواهم تو دلتـــــنگ آغوشَـــم باشــــی!

ﻣــﯽ ﺑـﯿــﻨــﯽ ﻣــﺎﺩَﺭ ؟
ﺩﯾــﮕــَــﺮ ﺳــﯿــﮕــﺎﺭ ﻫــَــﻢ ﻏــَــﻢ ﻫــﺎﯾــَــﻢ ﺭﺍ ﺗــَـﺴـﮑـﯿــﻦ
ﻧــِــﻤــﯽ ﺩَﻫــَﺪ ....
ﺳــٌــﻠــﻄــﺎﻥ ِ ﻏـــَــﻢ ﺑـــِــﮕـــﻮ ﻣــٌـــﺴـــَــﮏــِــﻨـــَــﺘـــ ﭼــﯿــﺴـــﺘــــ
...
ﻓـــَــﺮﺯَﻧﺪَﺗـــ ﺍَﺯ ﭘـــﺎﯼ ﺩَﺭ ﺁﻣـــَــﺪﻩ

ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺲ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺑﻮﺩﻡ ﻫﺮﻭﻗﺖ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ
ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﻤﯿﺒﺮﺩ , ﻣﺚ ﺑﻘﯿﻪ
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭖﺸﺘﺶ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ
ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ
ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻣﺤﻀﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻣﯿﺘﺮﮐﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪ ...
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ﺭﻓﺘﻨﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ , ﭼﯿﺰﺍﯼ
ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍ ﺩﺍﺷﺘﻨﺸﻮﻥ
ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﺷﺒﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺷﮏ
ﺭﯾﺨﺘﻢ ....
ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻫﻤﻮﻧﻢ !! ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻭﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﭼﯿﺰﯼ ﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ...
ﻓﻘﻂ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺸﮑﻨﻢ

ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻋﯿﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﻭﻡ ﺷﺎﯾﺪ
" ﻣﻦ " ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭﺁﻣﺪ

خدا را چه دیدی شاید دوام آوردم !
هر تمام شدنی که مرگ نیست !؟

گاهی میتوان کنارِ یک پنجره سیگار به دست و

منتظر“پوسید” …

سکوت را مي‌پذيرم
اگر بدانم
روزي با تو سخن خواهم گفت

تيره بختي را مي‌پذيرم
اگر بدانم
روزي چشم‌هاي تو را خواهم سرود

مرگ را مي‌پذيرم
اگر بدانم
روزي تو خواهي فهميد
که دوستت دارم

میخواهى بــروى؟

بهانــه میخواهى؟

بگــذار من بهانــه را دستت دهــم…

بـــرو…

هرکس پرسیــد چــرا؟

بگــو لجــوج بــود!

همیشــه سرسختــانـه عاشقـــم بـــود…

بگــو فریــاد میــزد!

همـه جا فریــادمیــزد که مــرا میخواهــد…

بگــو دروغ میـگـفت!

میـگفت هـرگـز نــاراحتــم نـکــردى…

بگـــو درگیــــر بــود!

همیشــه درگیـــر افسـون نگــاهـــم بــود…

بگـــو بى احسـاس بـــود!

به همـه ى فریـــادها، توهیـــن ها و اخــم هایم فقط لبخنـــد میـــزد…

بگـــو او نخــواست!

نخـواست کسـى جز من در دلــش خانـــه کنــد…

ﺧــٌــﺪﺍﯾــــــﺍ !

ﺁﻏﻮﺷـَــﺕ ﺭﺍ ﺍِﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺪَﻫـــــﯽ ؟
ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ !
ﭼﯿــــﺰﯼ ﻧـَــﺪﺍﺭﻡ ..
ﺍﻣـــﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﻔﺘﻦ ِ ﺣﺮﻓﻬـــــﺎﯼ ﺗﻮ ؛
ﮔﻮﺵ ﺑﺴﯿــــــﺎﺭ . . .
ﻣﯽ ﺷـَــﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﻐـــﺾ ﻛﻨــَــﻡ ؟
ﺗﻮ ﺑﮕـــﻮﯾﯽ :
ﻣﮕﺮ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﺒﺎﺷــَــﺪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﮕــــﻮﻧــﻩ ﺑﻐﺾ ﻛﻨــــﯽ . . . ؟
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣـَــﻥ ﺑﮕﻮﯾـــَــﻡ " ﺧـﺪﺍﯾـــــﺎ "
ﺗﻮ ﺑﮕـــﻮﯾﯽ :
ﺟﺎﻥ ِ ﺩﻟـــﻡ . . . !
ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ ﺑﯿـــﺎﯾﯽ ؟
ﺗﻤﻨــــﺎ ﻣﯿﻜﻨـــَـﻢ

INVOKER @!@

دلم خوش نیست
غمگینم
کسی شاید نمیفهمد
کسی شاید نمیداند
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی
عجب احساس زیبایی
تو هم شاید نمیدانی …

گاهی اوقات ،

که دلم برایت تنگ می شود ،

در اتاق را می بندم ،

و صدای موزیک را بلند میکنم ،

سیگاری روشن میکنم،

و آنقدر به سینه ام مشت می کویم ،

تا دلم به غلط کردم بیفتد و دیگر تنگت نشود. .

✘ﺗــــﻨــــﻬﺎ ﺑﻮﺩﻡ.. ↙
ﭼــــــﻮﻥ ﮐــــﺴﯽ ﺭﻭ ﭘﯿـــــــــــﺪﺍ ﻧﮑـــــﺮﺩﻡ ﮐﻪ
ﺑـــــﺘﻮﻧﻢ ﺗــــﻨﻬﺎﯾﯿﻤــــﻮ ﺑﺎﻫـــــﺎﺵ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﻨﻢ...↘ ✘
ﺗـــــﻨـــــﻬﺎ ﺷﺪﻡ.. ↙
ﭼـــــﻮﻥ ﮐـــﺴﯽ ﮐــــﻪ ﺗــﻨـــﻬﺎﯾــــﯿﻮ ﺑﺎﻫـــﺎﺵ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩﻡ..
ﻧﺨﻮﺍﺳـــــــﺖ ﺑـــــــﺎﻭﺭﻡ ﮐــــﻨﻪ...↘
✘ﺗـــــﻨــــﻬﺎ ﻣــﯿــﻤﻮﻧـــــﻢ ...
↙ﭼــــــﻮﻥ ﺣﺴﺎﺳـــــﻢ
ﻭ ﺗـــﺤﻤـــﻞ ﯾــــﻪ ﻗﻀــــﺎﻭﺕ ﺩﯾـــــﮕﻪ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻣـــــ..↘
✔ﺗـــــﻨــــﻬﺎﯾــــﯽ ﻣﻦ..ﺗـــــــﺎﻭﺍﻥ..ﺳـــــــﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥِ ﺑﯿـــــﺶ ﺍﺯ ﺣــــــــــﺪَمه...

ما بهمنی‌ها یه عذرخواهی بخودمون بدهکاریم !

برای اینکه راحت به همه اعتماد میکنیم…

برای اینکه فکر میکنیم همه مثل خودمون صاف و ساده هستن

برای اینکه حس میکنیم باید همه رو بخشید، نباید کینه‌ای بود…

برای اینکه معتقدیم همیشه باید مهربونی کنیم، نباید سنگدل باشیم…
برای تموم اون وقتایی که خطای طرفمون رو می دیدیم و میفهمیدیم ولی به روش نمی‌آوردیم…
برای تموم "این بار آخرم بود"هایی که به خودمون میگفتیم و بعد یه مدتی فراموش میکردیم…
برای تموم حرف‌هایی که باید میزدیم و نزدیم…
آره همه ما بهمنی‌ها یه عذر خواهی بخودمون بدهکاریم…! 

منو ببخش "من" . . .

دلم هوس یک دوست قدیمی کرده
یک رفیق شش دانگ
یک آرام دل
کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده
ودیگر محک زدن وزیرو رو کردنی در کار نباشد
رفیقی که من نگویم و
او بشنود
بخندم وحجم بغض را در خنده ام ببیند
رفیقی که بگویمش برو امـــــــا
بـــــــــماند
که نرود ....

به ســَلامـَتی کسی کــه

وقــتی بـَغــلش کــردَمـ تمـــآم تــَنــم لــرزیــد

نه وآســه خوشحـــآلی .. یــآ عشــق بــآزی

واســه تــرس ِ از فــردآی بـدون اون=;

مرد بودن قـــانـــون دارد!
الکے نیستـ !
بایـد محکمـ باشے ،
متیـن باشے ،
یکـ دل باشے و یکـ رنگـ !
بایـد با تمامـ توانتـ تکیـﮧ گاهـ شوے !
بایـد درد دل بشنوے !
آرامش ببخشے !
بایـد بغـض هایتـ را بخورے ...
بایـد سنگیـن باشے !
یاد بگیرے پـدرے کنے !
زمیـن بایـد لذتـ ببرد از اینکـﮧ گامهاے تــو را مے پذیرد !
و پر رنگـ تر از همـﮧ ے ایـن ها، بایـد مـرد باشے !

اسمش“تقصیـر” است !

حالا تو هـی بگـو تـــــــــــقدیر و خودت را آرام کـن ...

هر بار تنهایی ام را باکسی قسمت کردم

بارفتنش تنهایی ام چندین برابر شد

حالا دیگر در ازدحام تنهایی خودم را گم کرده ام

بدجور دلم هوای خودم را کرده است

به سلامتی دختری که
به عشقش گفت :
روزی که پیش یه پسر دیگه
غیر تو بخوابم ...
روزیه که برای پسرمون لالایی بگم ...

بیا تمامش کنیم ...
همه چیز را ...
که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور شوی به ماندن .
نگران نباش .
قول می دهم کسی جای تو را نمی گیرد .
اما فراموشم کن .
بیخیال من ...
بیخیال همه خاطره های ریز و درشتی که جا گذاشتی ،
بیخیال دفترهایی که یکی بعد از دیگری پر می شدند از نامه هایی که تو هرگز نخوندی ...
بیخیال دلی که شکست ،
بیخیال ،
بخند ...
تو که مقصر نبودی.
من این بازی را شروع کردم .
خودم هم تمامش می کنم ...
می دانی ؟
گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است .
بیا به هم نرسیم .

کودک که بودم ، وقتی‌ زمین میخوردم ،مادرم مرا می‌بوسید، تمام دردهایم از یادم میرفت ...
دیروز زمین خوردم، دردم نیامد ،
اما...
به جایش تمام بوسه‌های مادرم به یادم آمد ...

دوستت دارم مادر ♥

هــوس کــرده ام

کـــه تـــو بـاشـــی

مـــن بـــاشـم

و هیچـکـس نبـاشـــد

آنگـــاه

داغتـــریـن آغــــوش هـــا را از تنـتــــ

و شیـریـــن تـریــن بــوســـه هـــا را از لبـــانتــــ

بیـــرون بکشـــم

بــه تـلـــافـی تمـــامـ ِ روزهــایـــی کـــه میخــــواهمتــــ

و نیسـتـــی ... @!@ INV( )KER

ﮐـُـــﻞ ِ ﺩُﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﻫَﻢ ﮐـِﮧ ﺩﺍﺷﺘِـﮧ ﺑﺎﺷــﮯ ..

ﺑﺎﺯ ﻫَﻢ ﺩِﻟَﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫَﺪ...

ﺑَﻌﻀــﮯ ﻭَﻗﺘﻬﺎ .. ﻓَﻘَﻂ ﺑَﻌﻀــﮯ ﻭَﻗﺘﻬﺎ ...

ﺑَﺮﺍﮮ ﯾـِﮏ ﻟَﺤﻈِـﮧ ﻫَﻢ ﮐِـﮧ ﺷُﺪﻩ ...

ﻫَﻤِـﮧ ِ ﺩُﻧﯿﺎﮮ ﯾــِﮏ ﻧَﻔَﺮ ﺑﺎﺷــﮯ!!

ﻫَﻤِﻪِ ﮮ ﺩُﻧﯿﺎﻡ ﺩﻭﺳِﺖ ﺩﺍﺭﻡ......

انگشتت فقط جای یک حلقه دارد ؛
 
 دلتـــ را
 
 دست به دست میکنی برای چه ...

ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗــــــﻮ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ ...

ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯽ

ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﺪ ﻭ ﭘﯽ ﺩﺭ ﭘﯽ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ

ﺗــــــﻮ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ...

ﻣﺨﺎﻃﺐ ﮐﻼﻣﻢ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ...

ﻣـــــــﺨﺎﻃﺐ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻗﻠﺒﻢ ﻫﻢ ﺗﻮﯾﯽ ...

سلامتیه اونایی که خودشون سنی ندارن

ولی روزگار دلشونو پیر کرده …

سیگاری روشـــنــ میــکنمـــ !

وبه خاموشــ بودنمـــ فکر میــکنمــ !

کامــ عمیــــــــــق ......

همراهـــ آهی کوتاه !

بیرون میــدهمــ دودش را....

کمرنگــ میــشود...

مثــل خودمـــ

نفسم میــگیـــرد

از زندگـــــیــــــــ اجبـــــــــــاری

سیـــگار تمامــ میــشود....

من میمانم و حسرتــ هایـــ تکراری ..............

بی تـــــــــــــــــــو هیچ نمیخواهم....
نه آسمان!

نه زمین!

نه باران!

نه خیس شدن!

نه تازگی!

نه طراوت....
گرمای دستانت را به من بده،همه چیز را از من بگیر!!!

@!@ INV( )KER

لعنتی میدانی که غیرتم همه چیزم هست… بی انصاف لا اقل به خوابم که میایی تنها بیا...

 من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم همین...!!!!
چرا نگاه می کنی؟؟؟؟

تنها ندیده ای؟؟؟

به من نخند...من هم روزی عزیز دل کسی بودم..